نفس خیال
من در مورد اولادهایم آنقدر بد گمان شده ام که اگر حادثه یا واقعه در یک محل دور شود فورا از اولادهایم میدانم که شاید در ان فرزندانم ویا خانم ام دست داشته باشد وشک میکنم
....اولادهایم مرا گروگان گرفته اند ومرا با اشد بی احترامی رویه میکنند وباید از بینی بالا گپ نزنم که تو گپ های کفری میزنی تو به ما پول بده تو تو ....من در خانه فقط منحیث مزدور وافزار استفاده میشوم.در حالیکه در بیرون مردم به من آنقدر احترام وعنایت میکنند که حدی ندارد اما با این گونه خانواده من چه باید بکنم
باید همیشه انها«هه» بگویند ومن «مه»
اولادها اکثرا از من میخواهند :
تو چرا مارا به دنیا آوردی تو به خاطر خوشگذرانی با مادرمان ،ما به دنیا امده ایم باید مارا حمایت کنی وازاد بگذاری دل مان هر کاری کرد
در زمانیکه تو غریب بودی وتحصیل میکردی دنیا پیشرفت نبود وحالا دنیا پیشرفت کرده ما جوانان باید رشد کنیم وعصر تکنالوژی بابجی وچه چه و....است
من اگر بگویم به مسجد بروید با مردم بنشیند ونماز های خودرا در مسجد بخوانید اعتنائی ندارند
آنها فریب رفقا« مطلب آشنا» را میخورند وبه آنها اعتنا میکنند وحتی به رخم میکشند آنها خوب تر از تو اند تو تهدید میکنی وانها همیشه در کنار ما اند در حالیکه با چندین بار بندی شدن ومشکلات دیدند که این رفیقان شان دروغ میگفته اما بازهم همو خرک وهم درک...در پشت شان میروند وبه انها موتر را میدهند نان چاشت شان را میخورند وپول مرا به اونها مصرف میکنند
من همیشه برایشان میگویم که به من ظلم نه کنید موتر ماشین خنک است اگر تو به رفیقت میدهی واگر حادثه کند قانون ترا مقصر میداند موتر از توست چرا دادی ویا کسی را بکشند تورا در گیر میدهند دران وقت پدرومادرش میگویند تو اولادمارا بردی کشتی توباید پیش از رفت از پیش شان خط بگیری ومصارف را بسنجی نه اینکه تمام مصارف را ز جیب من بیچاره برای انها تهیه کنی وباندهای هم پیدا شده که چنین کارهای را میکنند.
هر روز چاشت آنهارا به خانه میاری نان حق مرا به اونها میدهی
اینه نتیجه بردن وسوار کردن به موتر مرگ یک جوان اندیوال ورفیق دوست داشتنی شان شهرام جان وزخمی ومعلول شدن خودت .....وبعد هم در گیر قانون افتادن ونام بدگی واینده پر چالش را در انتظار خواهی داشت
اگر موتر حادثه کند ویا تو انها به میله بری ولو اصرار انها باشند ویا بگویند خفه میشویم تو همرایمان می روی بگذار خفه شوند اما دراینده ات فکر کن...مسولیت نگیرید وحتی پیش ازینکه با ایشان بروید همرای شان فیصله کنید که من مسول شما نیستم وحتی خانواده اش را خبر کنید.
من مشکل با مادر ایشان دارم که درن راستا با من همکاری نمی کند وپشتیوان فرزانش است وازآنه دفاع میکند که نتیجه اش چنین بدبختی وحادثه است
من خودم به خاطر اینکه ایرکین به درس علاقه بگیرد وفاکولته اش را تکمیل کند گاهی اوقات چاپلوسی میکنم که عادت کند اما این بی وجدان با دزدی وخرید این موتر مرا تباه کرد ، اتیلا را تباه کرد بیک جان را تباه کرد وخودرا تباه کردکه یک سال ازدرس ماند واینک بیش از 4000 دالر مرا حیف ومیل نمود
مرگ به چنین اولادی ...